حاجی آباد
به روایت مشهدی راه اللّه مرادی - رضاقلی مرادی
مشهدی فضل علی فرامرزی و مشهدی خدابخش استوار
به فاصله ی کمتر از دوکیلومتر بعداز «خانیمن» درمسیرجاده ی اصلی، روستای «حاجی آباد» واقع است. نام اولیه ی این روستا «دهلری» بود، به مرور در زمان کدخدایی حاجی علی جان خانیمنی موسوم به «حاجی آباد» شد. این روستا از نخستین محلات مسکونی ساخت باصریها محسوب میگردد، در ابتدا آن عده از افراد طایفه ی باصری که در اثر کهولت وبیماری قادر به همراهی با ایل درمسیر ییلاق - قشلاق نبودند، به هدف نزدیک بودن به رودخانه ی «کُر»، محل زندگی خود در کنار چشمه ی بنار را ترک نموده، به این نقطه نقل مکان کردند. بدین ترتیب بنیاد سکونت در این نقطه نهاده شده وروستا ی دهلری پی ریزی گردید. شاید بتوان گفت نخستین خانهها مطابق با معماری رایج توسط باصریها در همین جا ساخته شد، زیرا آنها قبل از این برای خود خانههای با این سبک نمیساختند. تابستانها در زیر سیاه چادر زندگی میکردند، در زمستانها در صحرای بنار یک نوع زیرزمنی احداث میکردند، بدین گونه که ابتدا زمینی دارای شیب مناسب را انتخاب مینمودند، آن را خاک برداری نمود ه وحفره ی بزرگ در آن احداث میکردند، سپس کره چینی نموده و روی آن را به وسیله ی دار بلوط میپوشانیدند، چنان که سطح بام خانه ها مطابق با سطح زمین اطراف بود. بدین ترتیب ازهدر رفت گرما جلوگیری مینمود ند. نمونههای ازآن نوع زیر زمینی تا هنوز درنواحی فوقانی چشمه ی فصلی بنار موجود است .
در سال 1310 (هش) نخستین سنگ بنای «حاجی آباد» با معماری رایج توسط شخصی به نام کربلایی حسین خان باصری نهاده شد. درابتدا 3 خانوار بود: کربلایی حسین خان، مشهدی شاه حسین، مشهدی الیاس. بعدا اشخاصی چون مشهدی نوروز، مشهدی علی و دیگران از «دژکرد» آمده و خانه های برپا کردند، محل «حاجی آباد» در آن موقع پر از درختهای بلوط بود، درختان بلوط را قطع کرده و به جای آن خانه می ساختند. مالکیت آن متعلق به «قوام السلطنة شیرازی» بود، ابتدا خوانین امینی، سپس حاجی علی جان نماینده ی مالک و اجاره دار بودند، روابط هردو با باصریها خو ب بود، درآن زمان نهادها وسازمانهای تحت عناوین محیط زیست، منابع ملی، منابع طبیعی، جنگل بانی وغیره وجود نداشت، هرکس که مالکیت زمینهای مزروعی زیرجوب را دراختیار داشت، پشت جوب هم تاجای که چشمش ببیند و زورش برسد، مال خودش بود . در این مورد آقای مشهدی راه اللّه مرادی چنین میگوید:
«من بچه ی 7 - 8 ساله بودم که به «حاجی آباد» آمدیم، شاید خانه ی پدری من پنجمین، یا ششمین خانه بود که ساخته شد، مردم ازسلیمان خان امینی اجازه میگرفتند، دراین جا خانه میساختند ورعیتی هم میگرفتند، در آن موقع حکومت رضا شاه شدیدا مخالف کوچ عشایر بود، مأمورین دولتی، سیاه چادرهای ما را در «منصور آباد» با چاقو پاره کردند، به ما تکلیف نمودند که در یک جا ساکن شویم، ما هم از دست غارت گران بویر احمدی نمی توانستیم ساکن شویم. بالاخره رعیت سلیمان خان شد یم و در همین جا سکونت اختیارکردیم.»
«پس از این که یک چند سالی در «حاجی آباد» زندگی کردیم، یک روز به اتفاق پدرم در مزرعه ی ذرّت مشغول "پات" بودم که دیدم یک چیزی شبیه به یک پرنده ی بسیار بزرگ از آسمان بالای سر ما در ارتفاع زیاد پرواز میکند، گویا از طرف تهران به طرف «شیراز» میرفت، از پدرم پرسیدم که آن چیست ؟ جواب داد که آن طیاره است. توضیح داد که رضا شاه فرار کرده و رفته به خارج، فرزندش محمد رضا به جای پدر به تخت پاد شاهی نشسته است. اکنون بااین طیاره میخواهد برود به «شیراز»، مملکتش را بگردد. از پدرم پرسیدم که این طیاره را کی به او داده؟ جواب داد که این طیاره را انگلیس به شاه ایران هدیه داده است.»
مشهد ی راه اللّه میافزاید: «ما طایفه ی باصری در ابتدا خیال میکردیم که از " ایل بختیاری " هستیم، ولی اکنون کم کم به این باور میرسیم که جزء عشایر خمسه میباشیم، 3 برادر به نام های «کافرهاد» ، «کارمضان» و «کا رضا» در اثر یک اختلافی که منجر به خون ریزی و قتل شد، از ایل خمسه جدا شده و به داراب خان ایلخانی پناهنده شدند. آنها در ابتدا افراد بیش تری بودند، بقیه ی همراهان به مرور دوباره به ایل خمسه ملحق شدند، اما آن 3 برادر از پیوستن مجدّد به ایل خمسه امتناع ورزیدند، در نتیجه داراب خان مقداری وجه نقد به رئیس ایل خمسه پرداخت، تا ازادعای خود مبنی بر استرداد آن 3 برادر دست بردارد؛ چنین شد که آن 3 برادر نزد داراب خان ماندند، چند نسل بابچههای شان زندگی کردند.»
بالاخره درزمانی که رابطه ی سلیمان خان امینی با «قوام السلطنة» خراب شد، حاجی علی جان، بزرگ طایفه ی باصری به نمایندگی وکدخدایی قوام معین گردید، حاج علی جان درزمان کدخدای خود توجه مخصوص به باصری های ساکن در «دهلری» داشت، همونام این روستارا از "دهلری "به «حاجی آباد» برگرداند .
«حاجی آبادی ها» درابتدا خود اقدام به ساخت یک باب مدرسه نمودند، آقای راه اللّه مرادی میگوید: «قرار شد خانه ی یک اصله درخت سپیدار و چند روز کارگر بدهند تا مدرسه ساخته شود، من درآن موقع فرزند پسر نداشتم، و لی فرزند دختر داشتم، بنا براین گفتم نمیتوانم کمک کنم، چون پسرندارم که به مدرسه برود، در آن زمان هافقط پسرها به مدرسه می رفتند، شب در منزل با خودم فکر کردم که نکند روزی بیاید که دختران هم به مدرسه بروند. لذا در کار مدرسه سازی شرکت کردم .
آن های که پول نداشتند در عوض پول کار ی بیش تر میکردند، فقط پول استاد کار راازقرار روزی 10تومان میدادیم، بقیه ی کارهارا خود مردم به طور مجانی انجام میدادند، درآن موقع کدخدای دِه ملاّ حمزه خان بود که خودش نیز خیلی کمک کرد، تامدرسه ساخته شد، آن وقت خود مردم یک معلم ازطرف «بیضا» آوردند، حقوق ومخارجش را میدادند تابه بچههای شان درس بدهد.»
بزرگ ترین مفاخر «حاجی آباد» میزبانی و مجاورت آقای سید هادی علوی است که دراین محل زیسته ودرهمین محل ازدنیا رفته وبه خاک سپرده شده است. اکنون منزل او را به مسجدی به نام خودش تبدیل نمودهاند. مردم «حاجی آباد» کم بضاعت و کم زمین اند، در سالهای اخیر حدود یکصد هکتار از اراضی محل شان را سیلاب رودخانه ی «کُر» برده است. حتی زمین برای ساخت منازل مسکونی ندارند، زمین برای فوتبال ندارند. مدتها است که سخن از انتقال مجدد روستا به چشمه ی بنار، یا سر پیچ روستای اللّه مراد خانی در میان است، لکن به دلیل عدم حل موضوع مالکیت مسکوت مانده است. «حاجی آباد» امروزه آن چنان در تنگنای زمین و مسکن قرار گرفته است که یک روستای 200 خانواری چنان در هم فشرده شده، مانند یک دِه 50 خانواری به چشم میآید. تراکم جمعیت دراین روستا خیلی زیاد است، چنان که دراین روستای درهم فشرده شده تعداد 1050 نفرزندگی میکنند . زنان باصری با لباس محلی
امروزه از روستای حاجی آباد تعداد 10 نفر کارمند پاگرفتهاند، ازاین جمله 4 نفر معلم ودبیر آموزش وپرورش ودونفردرجه دار نظامی به نامهای فرج محمد زاده وبشیرباصری میباشند. ازدیگر مفاخر حاجی آباد یک نفر شیخ الاسلام به نام صفرعلی معصومی ویک نفرمهندس پتروشیمی به نام گودرز باصری میباشند، درحال حاضرتعداد 7 نفر دانشجو ی حاجی آبادی در دانشگاهای مختلف کشور مشغول تحصیل هستند .
ورزش رزمی تکواندو در حاجی آباد دارای طرف داران زیاد است، به قرار اطلاع، تعداد 50 نفرازجوانان حاجی آبادی دارای کمر بند رنگی هستند. ازستاره گان تکواندو کار حاجی آبادی آقایان خیراللّه کرم پور، اللّه بخش استوار، علی رحم رحیمی، حسین حسن پور، لطف علی رمضانی، امید حسن پور، اصغر گل محمدی، حسین خلیلی وصادق رحیمی معرفی شدهاند .
«حاجی آباد» تا حدود 3 سال قبل ازاین دارای یک هیأت عزاداری بود، لکن امروزه دارای دو هیأت عزاداری به نامهای ابا عبداللّه الحسین (ع) واباالفضل العباس (ع) است. در روستای «حاجی آباد» از هر 3 تیره ی کافرهادی، کارضایی و کارمضانی زندگی میکنند. لکن اکثریت ساکنین ازتیره ی کارضایی هستند، آن دو طایفه ی دیگر مشترکا نیمی از جمعیت ده را تشکیل میدهند .
نمونه های نسب نامه ی هر 3 تیره چنین است:
1 - محمد باصری، عبداللّه، عین اللّه، عبداللّه، علی نجات، کامدد، قربان، کافرهاد - محمود.
2 - موسی، خدا رحم، محمد قلی، علی، جعفر، قریب، محمد، رحیم، کارضا - محمود.
3 - حسین، لطف علی، هومان، گنجعلی، کلب علی، سلیمان، لطف علی، کارمضان - محمود .